کد مطلب:28054 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:124
چه قدر تفاوت است میان اكنون كه [ آواره] بر پشت شترم و روزی كه با حیّان، برادر جابر، غنوده بودم![1]. شگفتا كه او (ابو بكر ) در حیاتش می خواست تا وی را از خلافتْ معاف دارند؛ امّا برای پس از وفاتش، آن را به دیگری سپرد! چه سفت و محكم به پستان خلافت چسبیدند و آن را میان خود قسمت كردند [، دوشیدند و نوشیدند]! سپس آن را به جایی ناهموار و جانفرسا و پر گزند در آورد و در اختیار كسی قرار داد كه پی در پی می لغزید و پوزش می طلبید و همراهش [ نیز] سواری را می مانْد كه بر مَركبی چموش است [ كه ]اگر مهارش را محكم كِشد، بینی اش پاره گردد و اگر رهایش كند، بجَهد و سرنگونش سازد. به خدا سوگند، مردم [ در نتیجه كارهای او ]به انحراف و چموشی و رنگ به رنگ شدن و كجروی دچار گشتند.[2].
1035. امام علی علیه السلام - درباره سقیفه و ماجراهای پس از آن -:و چنین دیدم كه صبر بر این امر، شایسته تر است. پس با خاری بر دیدگان و گلویی گرفته از استخوان، صبر كردم. می دیدم كه میراثم به تاراج می رفت، تا آن كه اوّلی به راه خود رفت و خلافت را پس از خود به فلان سپرد: